رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

برمی گردم

پسر نازم فعلاً همینا باشه ، آخه دیگه خسته شدم . بعداً میام از بقیه وسایلت و اتاقت هم عکس برات می زارم تا وقتی بزرگ شدی کلی کیف کنی آخه یادگاری جالبیه ، زمون ماها که وبلاگی نبود و حتی شاید کامپیوتری ....... بخاطر همین یادگاری از بچه گی هامون نداریم ، هیچ سند و مدرکی، هیچی هیچی بجز چند تا عکس...... راستی بابایی زیاد دوست نداره که برات خرید کنیم ،می دونی نظرش در مورد خرید برای تو چیه ؟ بابایی میگه : بذار پسری بیاد بزرگ بشه با هم میریم بیرون خودش انتخاب کنه ، چیزی رو که خودش انتخاب کنه یه مزه دیگه داره تا از اول یه سری وسایل و اسباب بازی رو تو اتاقش ببینه و بهشون عادت کنه و براش همه چی عادی باشه . یه سری چیزارو هم باید با سختی بدست بیاره...
5 آبان 1390

تعیین وقت زایمان

سلام پسری (به قول بابا فرشاد) خوبی مامانی ؟ دیشب با بابا فرشاد رفتیم دکتر ،بعد از کلی انتظار کشیدن تو مطب نوبتمون شد و رفتیم پیش خانم دکتر ، داشت همه چی رو چک می کرد ، فشار ، وزن ، اندازه شما رو ، مامانی گفت که ماشااله تپل موپول شدی ها.... تا بابایی گفت، خانم دکتر نمی شه یه تاریخ دقیق بگین تا برنامه ریزی کنیم ؟ منم گفتم آره منم خیلی استرس دارم ، گفت می خوای سزارین بشی ؟ گفتم خودتون هرجور صلاح می دونید ، گفت برات یه تاریخ تو هفته39 می ذارم اگه بدنیا نیومد اونروز بیا واسه سزارین ، بابایی خوشحال ولی من یه لحظه یخ کردم آخه اصلا باورم نمی شه که داره تموم می شه و اون تاریخ بود :      &nbs...
3 آبان 1390

تعیین وقت زایمان

سلام پسری (به قول بابا فرشاد) خوبیمامانی ؟ دیشب با بابا فرشاد رفتیم دکتر ،بعد از کلی انتظار کشیدنتو مطب نوبتمون شد و رفتیم پیش خانم دکتر ، داشت همه چی رو چک می کرد ، فشار ، وزن ، اندازه شما رو ، مامانی گفت که ماشااله تپل موپول شدی ها.... تا بابایی گفت، خانم دکتر نمی شهیه تاریخ دقیق بگین تا برنامه ریزی کنیم ؟ منم گفتم آره منم خیلی استرس دارم ،گفت می خوای سزارین بشی ؟ گفتم خودتون هرجور صلاح می دونید ، گفت برات یه تاریخ تو هفته39 می ذارم اگه بدنیا نیومد اونروز بیا واسه سزارین ، بابایی خوشحال ولی من یه لحظه یخ کردم آخه اصلا باورم نمی شه که داره تموم می شه و اون تاریخ بود : 1390/08/22 یعنی 2روز قبل از عید غدیر ، مام...
3 آبان 1390

تعیین وقت زایمان

سلام پسری (به قول بابا فرشاد) خوبیمامانی ؟ دیشب با بابا فرشاد رفتیم دکتر ،بعد از کلی انتظار کشیدنتو مطب نوبتمون شد و رفتیم پیش خانم دکتر ، داشت همه چی رو چک می کرد ، فشار ، وزن ، اندازه شما رو ، مامانی گفت که ماشااله تپل موپول شدی ها.... تا بابایی گفت، خانم دکتر نمی شهیه تاریخ دقیق بگین تا برنامه ریزی کنیم ؟ منم گفتم آره منم خیلی استرس دارم ،گفت می خوای سزارین بشی ؟ گفتم خودتون هرجور صلاح می دونید ، گفت برات یه تاریخ تو هفته39 می ذارم اگه بدنیا نیومد اونروز بیا واسه سزارین ، بابایی خوشحال ولی من یه لحظه یخ کردم آخه اصلا باورم نمی شه که داره تموم می شه و اون تاریخ بود : 1390/08/22 یعنی 2روز قبل از عید غدیر ، مام...
3 آبان 1390

تقدیم به پسر نازم

س لام پسر نازنازی مامان Filesize=254KB Dimensions=1600x1200 Date added=Oct 07, 2010" src="http://pichak.net/gallery/albums/userpics/10001/thumb_00033.jpg" alt="00033.jpg" width="160" height="120" border="0" /> این گلا مال شماست چون پسر خوب مامانهستی ...
2 آبان 1390

تقدیم به پسر نازم

س لام پسر نازنازی مامان Filesize=254KB Dimensions=1600x1200 Date added=Oct 07, 2010" src="http://pichak.net/gallery/albums/userpics/10001/thumb_00033.jpg" alt="00033.jpg" width="160" height="120" border="0" /> این گلا مال شماست چون پسر خوب مامانهستی ...
2 آبان 1390

آخرین چکاپ ها

سلام پسرم خوبی مامان ، دیگه وارد آبان شدیم مامانی . شمارش معکوس شروع شده عزیزم ، دارم لحظه شماری می کنم . فردا باید برم مطب دکتر مسچی ساعت 7 عصر با بابا فرشاد ، نوبت چکاپمه . فردا دوباره صدای قلب کوچولوتو می شنوم مامانی ، انقدر دوست دارم صدای قلب نازتو .  مامانی فردا می خوام تکلیفمو روشن کنم و با دکتر صحبت نهایی روبکنم . آخه تکلیف نوع زایمانو روشن نمی کنه ، البته برام فرقی نمی کنه ، از هیچ کدومش نمیترسم می گم هر چی قسمت باشه و هر نوعی که خدا خودش صلاحت دونست و تو سالم تر به آغوشمون می رسی انجام بشه . از اول هم حساس نبودم ، ترجیح می دادم طبیعی باشه تا هر وقت که خودت دوست داری بیای . ولی باید بدونم که نظ...
1 آبان 1390