بعد از مدتی ....
سلام دوستای خوبم ،پسر عزیزم
ببخشید مدتی نبودیم ،حسابی سرمون شلوغه و گرم ....
رادمهر عزیز من هم حسابی بزرگ شده شیطنت هاش سرجاشه ،هر روز به مهربونی و با احساس بودنش بیشتر پی میبرم .
رادمهر مهربونم عاشق همه محبت هات هستم ،وقتی که از جایی ناراحت هستم و با آغوش گرم و مهربون و احساسات تو روبرو میشم همه چی دیگه یادم میره .
امروز 1393/6/1 هست الان تقریبا یک ماه هست که دیگه زبون باز کردی چند روزیه که دیگه جمله های سه چهار کلمه ای یا بیشتر میگه و خیلی مواقع عین طوطی هر چی ما میگیم تکرار میکنی .
مهد میری خیلی دوست داری ، مربی ها و دوستات و خیلی دوست داری .
ظهر ها که میام دنبالت تا چشمت بهم میافته شروع میکنی تعریف کردن اتفاقات مهد رو ...
عزیزم بدون تو همه دنیای منی و بدون تو من وجود ندارم ، برات بهترین های این دنیا رو میخوام امیدوارم همیشه سالم و سلامت زندگی عالی و زیبایی داشته باشی البته پر از عشق ....
در اولین فرصت چند تا عکس هم برات میذارم .
سعی میکنم بیشتر بهت سر بزنم .
دوستدار همیشگی تو مامان لیدا