رادمهر من و 265 روزگی
سلام عشق من ، سلام نفس من ، سلام زندگی من . عزیز دلم وقتی خوابیدی واقعاً دلم برات تنگ میشه الان تو خوابی منم یه فرصت کوچیک پیدا کردم تا برات یه چیزایی بنویسم آخه وقتی بیداری اجازه نمیدی پای کامپیوتر بشینم . الان 2،3 روزه که خیلی قشنگ دس دسی می کنی وقتی که میگم رادمهر دس دسی کن دست میزنی و میخندی و دل ما رو میبری . خیلی شیطون شدی وقتی چیزی تو دستته مثل کنترل تلویزیون که عاشقش هستی ازت میگیرم کلی جیغ و گریه راه می اندازی .پنج شنبه هم با بابایی رفتیم برات یه چادر خوشگل خریدیم تا بری توش و بازی کنی تو هم خیلی خوشت اومد و کلی ذوق کردی و میری توش بازی میکنی و میای بیرون . خبر دیگه ای نیست اینم از کارهایی که این مدت انجام دادی . ...