رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

رادمهر در طالقان

سلام گل پسری خوبی عزیز دل مامان ، شیطون ، وروجک من ، خیلی ، خیلی ،خیلی شیطون شدی و یک لحظه آروم نمی گیری . این چند روز تعطیلی نیمه شعبان رو بابایی گفت که مامان جونینا طالقان هستن ما هم بریم به همین خاطر ما هم راه افتادیم طالقان ، رادمهر جونی برای اولین بار بود که می رفتی ، خیلی خوش گذشت هوا عالی بود شب اول در طول شب از سرما بیدار می شدی .  اونجا عمه اینا و مامان جونینا کلی لوست می کردن ،می ترسم خیلی لوس بار بیای چون همه طرفه همه دارن لوست می کنن . امروز صبح هم بعد از صبحانه برگشتیم خونه . خوش گذشت .     ...
16 تير 1391

پسرم و نه ماهگی

سلام گل مامان داری بزرگ و بزرگتر میشی ، عاشق پنگولی وقتی شروع میشه میشینی و همچین نگاه می کنی که هر چی صدات میکنم برنمیگردی نگاه کنی ، عاشق پیام بازرگانی ها هستی ، عاشق کنترل تلویزیون و ... . عاشق اینی که بری تو آشپزخونه و آویزون سیم ها بشی و صدای منو دربیاری و غش بری از خنده . عاشق دالی بازی هستی و وقتی با هم بازی می کنیم غش غش می خندی و دل منو می بری . بعضی وقتا که نشستیم و تلویزیون میبینیم تو یواش یواش میری تو اتاق خودت و با اسباب بازی هات بازی می کنی و وسطاش میای یه سر میزنی که ما هنوز سر جامون نشسته باشیم و دوباره برمی گردی سراغ اسباب بازی هات . هفتم تیر رفتیم مطب دکتر شهیدی برای چکاپ ماهانه آخه هشت ماهت هم تموم شد . خیلی زود گذشت مگه ن...
10 تير 1391

پسرم ، عزیزم ، همه زندگی من

بالاخره همه چی تموم شد، اسباب کشی ، جابجا شدن و هماهنگ شدن با خونه داری مامان . الان نزدیک دو هفته ست دیگه سر کار نمی رم اسباب کشی با خوبی و خوشی تموم شد و منو گل پسری با هم تنها شدیم و با هم از صبح تا شب کلی کیف می کنیم و لذت می بریم .پسرم تو این مدت خیلی پسر خوبی بودی زیاد اذیت نکردی و خیلی خیلی آقا بودی . تو این مدت سوپ رو کامل کردی و خوب هم می خوری ، صبحانه یه روز تخم مرغ یه روز نون پنیر با چایی شیرین که خیلی هم دوست داری . شبها قبل از خواب ماست ، میان وعده آب پرتقال ، موز بهت میدم و آب خنک هم که جای خودش رو داره . خیلی خیلی بزرگ شدی با من بیشتر جور شدی و با هم کلی بازی می کنیم ، ماشین بازی ، توپ بازی . شعر یه توپ دارم قلقلیه رو هم خیلی ...
6 تير 1391

پسری و مامان

سلام گل پسرم ، عزیزدلم از امروز دیگه مامانی سر کار نرفت تا یه مدت طولانی با هم بمونیم و کلی کیف کنیم البته الان داریم برای اسباب کشی آماده میشیم و کمی خونمون شلوغ پلوغه اما خیلی زود که رفتیم خونه جدید با هم کلی بازی می کنیم و می تونم خیلی خوب بهت برسم و با هم خوش بگذرونیم . خیلی خیلی خوشحالم و احساس راحتی می کنم .   ...
27 خرداد 1391

تولد بابایی عزیزم

سلام پسزم امروز تولد بابایی بود اما چون سرمون شلوغ بودو گرفتار ،مجبور شدیم با یه کیک کوچیک یه هدیه کوچیک از طرف من و یه دسته گل کوچولو از طرف شما برگزارش کنیم بابایی جون رادمهر ، همسر عزیزم  تولدت مبارک باشه ، امیدواریم سالهای سال سالم و سلامت در کنار هم زندگی کنیم و شاد باشیم .       ...
23 خرداد 1391