رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

زندگی

سلام پسرم ، رادمهرم ، تموم زندگی من( البته بعد از بابایی) می خوام اینو بدونی که تو خانواده ای بدنیا اومدی که پدر و مادرت همه زندگی شونو صرف تو می کنند و با عشق و محبتی که بهت دارند بهترین امکانات رو برای زندگی تو فراهم خواهند کردولی می خوام بدونیتوی این دنیا اتفاقات زیادی برای ما آدما می افته بدون که ما همیشه و همه جا پشتیبان تو خواهیم بود ولی باید جوری زندگی کنی تا بدون ما و در نبود ما هم ازپس همه مشکلاتو سختیهای زندگی بر بیای ، باید به خودت متکی باشی، رو پای خودت وایسی تا در هیچ کدوم از مراحل زندگیت و در مقابل هیچ مشکلی سر خم نکنی و استوار و محکم از پس همه اش بر بیای . این یه اصل مهم تو زندگی همه آدمای موفقه . پسرم زندگی تو با پایه ه...
17 آبان 1390

زندگی

سلام پسرم ، رادمهرم ، تموم زندگی من( البته بعد از بابایی) می خوام اینو بدونی که تو خانواده ای بدنیا اومدی که پدر و مادرت همه زندگی شونو صرف تو می کنند و با عشق و محبتی که بهت دارند بهترین امکانات رو برای زندگی تو فراهم خواهند کردولی می خوام بدونیتوی این دنیا اتفاقات زیادی برای ما آدما می افته بدون که ما همیشه و همه جا پشتیبان تو خواهیم بود ولی باید جوری زندگی کنی تا بدون ما و در نبود ما هم ازپس همه مشکلاتو سختیهای زندگی بر بیای ، باید به خودت متکی باشی، رو پای خودت وایسی تا در هیچ کدوم از مراحل زندگیت و در مقابل هیچ مشکلی سر خم نکنی و استوار و محکم از پس همه اش بر بیای . این یه اصل مهم تو زندگی همه آدمای موفقه . پسرم زندگی تو با پایه ه...
17 آبان 1390

بابای مهربون

سلام پسرم ، نمی دونی چه بابای مهربونی داری ، انقدر دوست داره که خدا می دونه ، هر روز هم بیشتر از روز قبل دوست داره اینو خودش می گه.   ببین بابایی لباساتو شسته و برات پهن کرده تا خشک بشن می دونی بابایی برای هیچ کس از این کارا نمی کنه ها مامانی . ...
16 آبان 1390

بابای مهربون

سلام پسرم ، نمی دونی چه بابای مهربونی داری ، انقدر دوست داره که خدا می دونه ، هر روز همبیشتر از روز قبل دوست داره اینو خودش می گه. ببین بابایی لباساتو شسته و برات پهن کرده تا خشک بشن می دونی بابایی برای هیچ کس از این کارا نمی کنه ها مامانی . ...
16 آبان 1390

بابای مهربون

سلام پسرم ، نمی دونی چه بابای مهربونی داری ، انقدر دوست داره که خدا می دونه ، هر روز همبیشتر از روز قبل دوست داره اینو خودش می گه. ببین بابایی لباساتو شسته و برات پهن کرده تا خشک بشن می دونی بابایی برای هیچ کس از این کارا نمی کنه ها مامانی . ...
16 آبان 1390

روز تولدم

من روز یکشنبه 8/8/1390 مصادف با 30 اکتبر 2011 میلادی ساعت 10/13 در بیمارستان بانک ملی بدنیا اومدم      وزنم ٣ کیلو و ٥٠ گرم و قدم ٥١ سانتی متر بود   مامانم میگه حالا دیگه سه نفر شدیم فکر کنم مامان و بابام خیلی خوشحالنا     ...
15 آبان 1390

روز تولدم

من روز یکشنبه8/8/1390 مصادف با 30اکتبر 2011 میلادیساعت 10/13 در بیمارستان بانک ملی بدنیا اومدم وزنم٣ کیلو و ٥٠ گرمو قدم ٥١ سانتی متر بود مامانم میگه حالا دیگه سه نفر شدیم فکر کنم مامان و بابام خیلی خوشحالنا ...
15 آبان 1390

روز تولدم

من روز یکشنبه8/8/1390 مصادف با 30اکتبر 2011 میلادیساعت 10/13 در بیمارستان بانک ملی بدنیا اومدم وزنم٣ کیلو و ٥٠ گرمو قدم ٥١ سانتی متر بود مامانم میگه حالا دیگه سه نفر شدیم فکر کنم مامان و بابام خیلی خوشحالنا ...
15 آبان 1390

شناسنامه

سلام پسری ، بابایی امروز شناسنامه هم برات گرفت ، آخی انقدر نازه ، راستشو بخوای باورم نمیشه که من مامان شدم و مسئولیت به این سنگینی دارم آخه مامان بودن فقط یه اسم نیست یه حسه بزرگه ، یه عشقه بی بدیل که دل آدم رو می لرزونه.  رادمهر رنجبران ، بله اینم اسم شما تو شناسنامه تون ، مبارکت باشه عزیزم  معنی اسم شما : خورشید بخشنده ، بخشنده همچون خورشید فراوانی نام شما در تاریخ14/8/1390طبق سایت سازمان ثبت احوال :963   ...
14 آبان 1390