رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

سلام پسرم

سلام پسرم ، خوبی عزیزم ؟ امروز جمعه 22 مهر ماه 90 برات این وبلاگ رو ایجاد کردم تا خاطراتت رو بنویسمتا تو بعداً بتونی اونها رو بخونی و از این روزا خاطراتی رو داشته باشی. راستی می دونی ممکنهیه ماه دیگه بیای پیشمون ؟ آره عزیزم فکر کنم یه ماه مونده ، نمی دونم چقدر عجله داشته باشی ولی همین حدودا مونده عزیزم و ما یعنی مامانی و بابایی منتظر اومدنت هستیم عزیزم . ...
23 مهر 1390

سلام پسرم

سلام پسرم ، خوبی عزیزم ؟ امروز جمعه 22 مهر ماه 90 برات این وبلاگ رو ایجاد کردم تا خاطراتت رو بنویسمتا تو بعداً بتونی اونها رو بخونی و از این روزا خاطراتی رو داشته باشی. راستی می دونی ممکنهیه ماه دیگه بیای پیشمون ؟ آره عزیزم فکر کنم یه ماه مونده ، نمی دونم چقدر عجله داشته باشی ولی همین حدودا مونده عزیزم و ما یعنی مامانی و بابایی منتظر اومدنت هستیم عزیزم . ...
23 مهر 1390

رادمهر جونم

سلام عزیز دل مامان خوبی پسرم امروز با سکسکه هات بیدار شدم بعد از کمی فکر کردن یهو نگران شدم گفتم نکنه که برات خوب نباشه بلند شدم اومدم یه سرچ کردم خیالم راحت شد که طبیعی و نرماله خوشحال شدم و دیگه خوابم نبرد آخه بد جوری هم از دیروز سرما خوردم .دوست نداشتم سرما بخورم آخه خیلی بی حال میشم .   راستی می دونی همه کارامو کردم، اتاقتو چیدم ،خونه رو مرتب کردم ، ساکتو بستم و منتظرم آرهههههههههههه ، می دونم یکم هولم ، اما خبر که نمی کنه هر لحظه ممکنه از راه برسی   و منو بابایی رو خوشحال کنی       ...
23 مهر 1390

رادمهر جونم

سلام عزیز دل مامان خوبی پسرم امروزبا سکسکه هات بیدار شدم بعد از کمی فکر کردن یهو نگران شدم گفتم نکنه که برات خوب نباشه بلند شدم اومدم یه سرچ کردم خیالم راحت شد که طبیعی و نرماله خوشحال شدم و دیگه خوابم نبرد آخه بد جوری هم از دیروز سرما خوردم .دوست نداشتم سرما بخورم آخه خیلی بی حال میشم . راستی می دونی همه کارامو کردم، اتاقتو چیدم ،خونه رو مرتب کردم ، ساکتو بستم و منتظرم آرهههههههههههه ، می دونم یکم هولم ، اما خبر که نمی کنه هر لحظه ممکنه از راه برسی و منو بابایی رو خوشحال کنی ...
23 مهر 1390

رادمهر جونم

سلام عزیز دل مامان خوبی پسرم امروزبا سکسکه هات بیدار شدم بعد از کمی فکر کردن یهو نگران شدم گفتم نکنه که برات خوب نباشه بلند شدم اومدم یه سرچ کردم خیالم راحت شد که طبیعی و نرماله خوشحال شدم و دیگه خوابم نبرد آخه بد جوری هم از دیروز سرما خوردم .دوست نداشتم سرما بخورم آخه خیلی بی حال میشم . راستی می دونی همه کارامو کردم، اتاقتو چیدم ،خونه رو مرتب کردم ، ساکتو بستم و منتظرم آرهههههههههههه ، می دونم یکم هولم ، اما خبر که نمی کنه هر لحظه ممکنه از راه برسی و منو بابایی رو خوشحال کنی ...
23 مهر 1390