تعیین وقت زایمان
سلام پسری (به قول بابا فرشاد) خوبی مامانی ؟
دیشب با بابا فرشاد رفتیم دکتر ،بعد از کلی انتظار کشیدن تو مطبنوبتمون شد و رفتیم پیش خانم دکتر ، داشت همه چی رو چک می کرد ، فشار ، وزن ، اندازه شما رو ، مامانی گفت که ماشااله تپل موپول شدی ها.... تا بابایی گفت، خانم دکتر نمی شه یه تاریخ دقیق بگین تا برنامه ریزی کنیم؟ منم گفتم آره منم خیلی استرس دارم ، گفت می خوای سزارین بشی ؟ گفتم خودتون هرجور صلاح می دونید ، گفت برات یه تاریخ تو هفته39 می ذارم اگه بدنیا نیومد اونروز بیا واسه سزارین ، بابایی خوشحالولی من یه لحظه یخ کردمآخه اصلا باورم نمی شه که داره تموم می شه و اون تاریخ بود :
یعنی 2 روز قبل از عید غدیر ، مامانی سال 86 عید غدیر 26 دی ماه بود و روزی بود که مامانی و بابایی تو یه بله برون کوچیک مال هم شدن ، مال هم تا آخر عمر، روزی که برام هنوزم قشنگه هنوزم روز عشقه، آخه می دونی مامانی و بابای عاشق هم بودن ، با هم ازدواج کردن و تو عشق شون روداری تکمیل می کنی ، بخاطر همینه که هر دومون عاشقتیم .
مامانی یه دنیا از این قلبای مهربون مال شما و منو ،بابایی باشه ، تا همیشه همینطور مهربون و خوب کنار هم زیر سایه خدای مهربون و سایه عشق پاک بابایی سالهای سال با خوشی و سلامتی زندگی کنیم و از کنار هم بودن لذت ببریم و از عاشقانه هایی بگیم که دل همه رو شاد کنه .
مامانی بیا امروز که با هم نشستیم و درد و دل می کنیم برای همه کسایی که احتیاج به قلب پاک تو دارن هم دعا کنیم تا همشون به خواسته شون برسن ، به سلامتی شون، به عشقشون ، به یه نی نی ناز مثل شما ، به یه زندگی آروم و یا حتی به یه کیسه پر پول که از آسمون افتاده باشه .
عاشق تو ، مامانی