25 روزگی
سلام پسرم دیروز و دیشب خوب حال منو بابایی رو گرفتی ها عزیز مامان ، چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیچارمون کردی پسری همش جیغ می کشیدی و می خواستی که شیر بخوری ، کلی هم شیر خوردی اما نمی دونم چی شده بود ، شاید می خواستی که تو بغل باشی ، نمی دونم ، خلاصه 12.5 شب گفتیم شاید یه چیزیت هست و ما نمی دونیم بردیمت بیمارستان اما دکتر گفت هیچی نیست و کولیکه ، تو که تو ماشین خوابت برده بود آوردیمت گذاشتمت تو تختت و خوابیدی منم خوابیدم اما داشتم از خستگی و بی خوابی می مردم مامانی ، باز خوب خوابیدی تا ساعت 5 صبح . ای شیطون بلا
اینم عکسای امروز صبح بعد از کلی بازی و اذیت کردن مامانی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی