رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

رادمهر رنجبران

يازده سالگي ات پر بار و پر از موفقيت 😘

تولدت مبارک

رادمهر عزیزم ، دنیای من تولد دو سالگیت مبارک عزیز دلم امسال برات تولد نگرفتم خواستم امسال فقط به خودت خوش بگذره . آتلیه رفتیم کلی عکس انداختیم که وقتی آماده شدد برات میذارم . دیروز بعد از آتلیه اومدیم خونه خاله مرجانو عمو محمد اومدن خونمون خیلی خوش گذشت یه کیک خوشگل قطار هم برات گرفته بودیم . امروز هم رفتیم کلاس ، مادر و کودک 2 تا 3 سال ، ترم اول ، جلسه دوم که خیلی خوش گذشت . فردا هم میریم سرزمین عجایب تا کلی بازی کنی و خوش بگذرونی عزیز دلم . شرح حالی از دو سالگیت : 18 تا دندون داری 2 تا هم در حال بیرون اومدن . کلماتی که میگی : مامان ، بابا ، لیدا ، ددر ، نه ، بله ، شیر ، آب ، به به ، جیش ، پی پی ، اه اه ، نانا ( نارنگی...
8 آبان 1392

بدون عنوان

سلام پسر نازم خوبی؟  عزیز دلم چیزی تا دو سالگیت نمونده و من دلشوره هایی دارم مثل دو سال پیش،  لحظه ها رو سپری میکردم با دلتنگی و دلشوره تا زودتر بیای و بغلت کنم تا آروم بگیرم مثل اون روزا...  ...
28 مهر 1392

بالاخره زبون باز کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام عزیز دلم امیدوارم که همیشه سالم و خوب باشی چون دوباره سرما خوردی و زیاد حال نداری . جونم بهت بگه که بالاخره 3 هفته ای هست که زبون باز کردی و اولین کلمه هایی که با معنی و بجا استفاده می کنی اینها هستند: بابا - مامان - لیدا - آب - ددر - شیر - جیش - به به - دوغ - بده - نه (که زیاد هم استفاده می کنی ) - دا ( یعنی دایی ) - اه اه ( یعنی پی پی ) - اوپ ( یعنی توپ ) - نیست ( تمام شد و نیست ) - و بقیه حرفها رو هم با اشاره می فهمونی به طور کامل و درست . امیدوارم این کلمه ها مقدمه ای باشند برای کلمه ها و جمله های بیشتر. عزیز دلم ببخشید عکس قشنگ و جدید ندارم برات بذارم . عزیزم تابستون تموم شد یکمیاز تابستون برات بگم : توی تابستون بهت بد نگ...
1 مهر 1392

23 ماهگی

عزیز دلم ، عشقم ، نفسم ، مهربونم امیدوارم همیشه سالم ، شاد ، پر از امید باشی . وارد 23 ماهگی شدی دیگه چیزی نمونده به 2 سالگی عزیزدلم . تو این دو سال چه ها که نکردی بچه جون ، وروجککککککککککککککککک . خبر خاصی ندارم یه مقدار مریضبودی این چند وقت به خاطر همین پیگیر مهد نشدم تا کامل خوب بشی عزیزم تا بعد . این کیک خوشگل به مناسبت 23 ماهگیت و عشقی که به تو دارم . ...
12 شهريور 1392

وروجکی بنام رادمهر

سلام وروجک کوچولوی من چند هفته ای دوباره باهمیم دیگه سر کار نمیرم آخه خیلی بد بود سر کار رفتن ، مهد کودک بردن تو ، احساس میکردم راحت نیستی ، البته منکر چیزهای خوبی که تو همین مدت کوتاه یاد گرفتی نمیشم اما صبح ها به زور بیدارت میکردم واقعا عذاب وجدان میگرفتم هی به خودم دلداری می دادم رادمهر هم مثل بچه های مهدکودکی دیگه ولی واقعا نمیشد ، دلم نمی اومد . بالاخره با هزار زور و زحمت استعفام مورد قبول شد و از 10 مرداد دیگه سر کار نرفتم از اون موقع خیلی راحت تر شدم و تو هم خیلی آروم تر پسر نازم من اوضاعت بهتر شده از نظر تغذیه ای و جسمی ، تو این مدت همش مریض بودی و دارو می خوردی . اما حالا الان با هم صبح پا میشیم صبحانه میخوریم ، تلویزیون م...
30 مرداد 1392

عزیز دل مامان

سلام رادمهر مامان عشق من نازنین من الان حدودا یک ماهی هست که مهد میری از مهدت هم خیلی راضی هستم خدا رو شکر همه چی خوب و عالیه . یکم با بچه ها کنار نمی اومدی که اونم بهتر شده . ببخشید که دیر به دیر بهت سر میزنم آخه یکم سرم شلوغه . پسرم مامانی عاشقتهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه ...
31 تير 1392

نازنین مهربونم

سلام عزیز دلم ، مهربونم ، نازنینمممممممممممم یه دنیا دوست دارم پسر نازم هر روز که میگذره و بزرگ شدنت رو با چشمم می بینم خدا رو شکر میکنم و ازش بخاطر این نعمت بزرگ و ناب تشکر می کنم . هر روز یه کار جدید میکنی که واقعا حیرت زده میشم الان توی 20 ماه هستی ولی انقدر زود گذشته این مدت که سختی هاش به نظرم نمیاد ، همش شیرینی بوده و بس . تو این مدت دندون 12 و 13 ( نیش های پایین و بالا سمت راست ) هم در اومده و کمی اوضاع بهتر شده و آروم تر شده ، دندونات که می خواد در بیاد خیلی خیلی اذیت میشی و منم غصه می خورم . کلاس ها هم ترم 4 دیروز تموم شده و چند ماهی استراحت داریم برای کلاس های 2 تا 3 سال . عزیز دلم دیگه باید با ناراحتی بهت بگم...
19 خرداد 1392